Monday, August 25, 2014

در سوگ یک همدرس

مسحور جمال هم سفرکرد
هر روز یکی پیش می شود؛ تندتر می رود و سبقت می گیرد. ما هنوز در صف انتظار، و سبقت گرفتن همصفان خویش را نظّاره گریم؛ یا اگر ندیده ایم، شنیده یا خوانده ایم که «یکی دیگر پیش شد». این همصفان کیانند؟ اینان همصنفان مایند، همکلاسان ما که ما را در حسرت رها می کنند و خود به منزل می رسند. گاهی حسادت می کنیم. گاهی این سبقت گرفتنها برای ما دردانگیز و حتی وحشتناک بوده است. دهها سال (شاید بیش از پنجاه سال) از روزی گذشته است که، برای نخستین بار، شاهد رفتن همدرس نوجوانمان ستّار چارده ساله بودیم. او که باما در لیسۀ سلطان غیاث الدین غوری هرات درس می خواند. هنوز گویی منظرۀ همراهی پیکر او تا خواجه طاق – گورستان و مزار خواجه عبدالله تاکی – پیش چشم من است و این بسیار وحشت انگیز و دردناک بود. باز درکابل، سال دوم فاکولتۀ ادبیات یکی از عزیزترین همدرسان، ما را تنها گذاشت. وای! که چه روز شومی بود رفتن با او به چهلتن و سپردن او به خاک تیره و بازگشتن بی او به شهر کابل و فردای آن بی او نشستن در کلاس درس. از چهل سال پیش تا کنون با اندوه فراوان هرروز شنیده ایم یا خوانده ایم که یکی دیگر ازهمدرسان ما برما سبقت گرفته است.
تنی چند از شاگردان سال سوم فاکولتۀ ادبیات دانشگاه کابل، از راست:روشن طاهری، مرضیه آریامل، طاهره شمس، جلیل احمد مسحورجمال، بلقیس اسحاقزی، آصف فکرت، نجیبه اسحاقزی. عکس در تابستان 1346خورشیدی، توسط همصنفی ما عبدالودود وفا گرفته شده 

با اندوه فراوان، امروز در اخبار خواندم که مسحور جمال نیز چشم از جهان فروبست. جلیل احمد مسحورجمال چهار سال در فاکولتۀ ادبیات همدرس ما بود. پیش از آن نیز با هم در لیسۀ سلطان غیاث الدین غوری هرات هم سبق بودیم. آن سالها پدرش در هرات کاردار بود.  از همان نوجوانی استعداد و اشتیاقش به موسیقی آشکار بود.در هرات شاهد نی نوازی او بودیم. در کنسرتهای معارف هرات، خوش و شیرین می نواخت. بیشتر فلوت و بیش ازآن « تونِت» می نواخت. در کابل هرروز علاقه اش به شعر و موسیقی بیشتر و بیشتر شد. آوازخوان شد و آهنگ نیز ساخت. بسیاری از جوانان هنرمند و آوازخوان کابل پیش او می آمدند و او برایشان آهنگ می ساخت و مشورت می داد. مسحورجمال در موسیقی به مدارج عالی رسید.
  بالا:مسحور جمال و یک همدرس مصری متخلص به شلتوت، پایان ازسمت چپ: بلقیس، آصف، مرضیه، روشن، قادر، نجیبه و دوتن از دوستان روشن

مسحور جمال با نگارنده همیشه مهربان بود. او با همه مهربان بود. در کنار هنر والای خویش، رفتاری شایسته داشت. متین، جدی و با وقار بود. هرگز سخنی سبک از او نشنیدیم. همیشه و حتی در نوجوانی رفتار و گفتارش همراه با ادب و آرامش بود. روانش شاد باد.

شهر اتاوا- 25 آگست 2014
آصف فکرت


0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0-0



نشان افتخار


در اخبار خواندم که دیروز، در هند

نشان لیاقت دوتا خر گرفتند

سرو یال و دُم را به گرمابه شستند

تجدّد مآبانه شــــاور گرفتند

حمایل ز گلهای خوشبو به گردن

فکندندوبرتارک افسرگرفتند

به تقدیم تـــبریک، جُفتک پراندند

به آهنگ شکرانه عرعرگرفتند

فراتر نشستند ازآن این خموشان

که خودرا زیاران فروتر گرفتند

صبورانه بس بار سنگین کشیدند

ولی قوت پاداش کمتر گرفتند

چوکار نخستین به پایان رساندند

مجدّانه تکلیف ازسرگرفتند

لگد کم پراندند و عرعر نکردند

اگر چوب خوردندونشترگرفتند

*
همان روزخواندم که چند آدمیزاد

تپانچه کشیدند وخنجرگرفتند

دویدندورفتـــندوجانهای شـیرین

زچند آدمیــزاد دیگر گرفتند

پدررا زفرزندو فــرزند ازمام

ز خواهرگرامی برادر گرفتند

خدانــاشناســــانه، مانند گرگان

حیات خدادادگان برگرفتند

خران را عجب نیست گر ناخوش آید

که با آدمی شان برابر گرفـــــــــــتند




اتاوا- 11جنوری2015

Monday, August 18, 2014

ستاره دیده فروبست

روان سخنور بزرگ شعر فارسی
سیمین بهبهانی
 شاد و یادش گرامی باد

پیشین امروز (دوشنبه، هژدهم اگست 2014) جناب پروفسور رضا پرسیدند که از خانم سیمین چه خبر داری؟ گفتم: در اخبار دیروز خواندم که بهتراست و چشمانش را پس از چندین روز گشوده است. استاد فرمود که ایشان نیز شنیده است که حال سیمین بهتر است. نمی دانستیم که سیمین چشمانش را گشوده تا برای همیشه ببندد.
سیمین افزون بر هزار و یک هنر و شایستگی، یادگار جوانیهای ما، یادگار زیباییهای محیط روزگار جوانی ما و یادگار زیباییهای کابل بود. بسیاری از مردم شهر و دیار ما اگر کتابخوان هم نبودند، شرح این زیباییها را در شعر سیمین بهبهانی و با صدای دو هنرمند نازنین کابل، شادروانان احمدظاهر و ظاهر هویدا، می شنیدند.
ابیاتی که در زیر می خوانید به دستور دوستان در این صفحه دوباره درج می شود. دراین ابیات، احوال روزگار جوانی ما و حال و هوای شعر و ادب درآن روزگار تا حدودی بازتاب یافته است.
سیمین بهبهانی در گذشت و امّا سخنش ماندگار خواهد بود.

دوستی جوان پرسید:
سیمین بهبهانی را می شناسید؟
----------------------
پرسی ازمن ز ســیمـین، می شــناسـم، چرانه؟
از کهـــن روزگـــاران، تازگــــی حــالها نـــه
پارسیّ ِ دری را، شاهبـــانوی شــــــعر است
از سخـــن تاج برســـر، گوهــر کم بهـــــا نه                                                     
پرسی از من که هســــــــتم آشـنا با کلامش؟
من به شعـــــر و کلامــش عاشــقم، آشـــنا نه
شعـــــر پیش از الفبــــا، بود نقـــــــش دل ما
بت به ما آشــــــنا بود، صورت بـــا و تـا نه (1)
بود اگر مهــــر مادر، بود اگــر نــاز ِبی بی
بیت و شعـــــر و غزل بود، ناز بی محتوا نه (2)
مــــــادران مهــــربانان! ای بســــــا لا و الاّ
رفته از یادمــــان لیک، لای لای شمـــــــا نه (3)
تا لب از شیر شسـتیم، بر سر خوان نشستیم
کام مان بود شیـــرین، از غــزل، از غذا نه
می گرفتیـــــم نقــــشی در نبــــــرد بزرگان
لیک در شعرجنگی، جنگ با اژدهــــــا، نه  (4)
بر ســرود و ترانه،  بس که مشـــــتاق بودیم
گر بپرسی به حلوا، بودمان اشــــــتها؟ نه !
بچّه های خراســـان، زادۀ شعـــر و شورند
بی غـذا می شــــکیبند، با غـــزل، با ترانه
گه نشـــــــان گنه را می گرفتـــــــند از ما
وان کتاب غـزل بود، قاب و بنگ و دوا نه  (5)
نوجوانی و، دانی، دردهای نهـــــــــــــانی
جز غزلهای شـــــیرین، درد ما را دوا نه
گر شنــــــیدیم باری، بوی عشقی و یاری
از بیاض غزل بود، از نســــیم صـــبا نه
از هری بار بستیم، تا به کابل نشـــــستیم
شهر عشق و محبّت، جای کین و دغا نه
در ادبگاه کابل، همرهــــــان جوانمــــان
عاشق شــعــر بودند، طــالـب مـاجــرا نه
بلخی و بامیـــانی، غزنـــوی، قندهــاری
مشرقی وجنوبی، صِرف ازیک دوجا نه
هرکه ازهرکجا بود، مهربان، با صفا بود
دور مهر و وفا بود، عهد جور و جفا نه
نرم وخوشروی بودند، مردمی خوی بودند
گرم و دلجوی بودند، سرد و دیر آشنا نه
جمع سیمین بران نیز، درصف درس بودند
نازنین، شـوخ، آری! سـنگدل ،بی وفا، نه!
منتخب شاعرانمان، چون رهیّ و خلـــیلی
یا حمـــیدی، فریدون، هرکه از هرکجا نه
نیز نیمــــا و نادر، نوســــرایان تردســـت
یا تنی چند دیگر، بیـــش از انگشـــتها نه
بردل وجانمان لیک، بود فرمان دو تن را
چون فروغ وچوسیمین، هیچ فرمانروا نه
بیشتر شعر سیـــمین دلنشــــین بود مــارا
نغز و دانستنی بود، دور از فهم ما نه
می تراوید آن روز عشق از حرف حرفش
جبـــر نه، هندسـه نه، سیمـیـا، کیمیــا، نه
مست مان داشت مرمر، چلچراغـش منوّر (6)
چند دیوان و دفتر، یک همین جـای پا نه
هر جوانی ز یاران، از غزلهای ســیمــین
ده غزل داشت ازبر، یک غزل نه، دوتا نه
«فعل مجهول» او را، داشتم ازبر آن روز  (7)
لیک دانســته بودم، فعــــل معـــلوم را؟ نه
گاه بریاد شعـــرش، چشـــم ما سوی پروین
تا که دست سحر چون؟ چینـــدش دانه دانه (8)
با هوای جوانی دســـــت ما ســـوی او بود
دامنی داشـت پرگل، برکس افشــــاند یانه؟ (9)
گاه بیــــــدار بودیم، تا ســــتاره همی خفت
تا می نور می شـــد، در رگ شــب روانه (10)
جان او پرشـکوفه، جان ما داغ حســـرت
جز نــوای غزلهــــــا، جــــان ما را نوا نه (11)
گاه گفــتیم یارب، کاش گشــــــتیــم یـــارش
تا وی آزارمی کرد،هرچه میخواست، ما نه (12)
روزگاری چنان بود، روزگاری چنین است
دور ما آنچنــان بود، گرچه دور شمــــا نه
این ســر بی هنر گشت، گر درخت شکوفه
باخت درعشق و درشعر، رنگ، درآسیا نه
زانچه گفتم، گذشتست، حال بیش ازچهل سال (13)
آنچه باقیـــست، یاداست، عمـــرها را بقـا نه
دل شکســـته ست اکنون، ای دریغا که دارد
هرشکســتی صــدایی، لیک دل را صـدا نه

آصف فکرت
شهر اتاوا- 14 فروردین/حمل 1389=4 اپریل 2010 (البته این ابیات چند سال پیش از این تاریخ سروده و چاپ شده است.)

1.     اشاره به کاربرد بت در ترانه ها و اشعار است که کودکان پیش از خواندن و نوشتن معنای آن را می دانستند.
2.     لای لای را در هرات آلّا و آللّا و آلاّهو و در کابل للو و در انگلیسی للبای می گویند و آن مجموعۀ ترانه های شیرینی است که برای آرام ساختن  و خواباندن کودک خوانند.
3.     مشاعره را در هرات و کابل شعرجنگی می گفتند.
4.     اشاره به رواج شعر و ترانه در خانواده های هرات قدیم.
5.     قاب را در هرات بجول و پژول گویند و دوا کنایه از مشروب حرام است.
6.     نام مجموعه های اشعار سیمین.
7.     فعل مجهول عنوان شعری اجتماعی و پندآموز و انتقادی در مجموعۀ «جای پا» که آن روزها در انجمنهای ادبی همسالان ما بسیار مورد توجه بود.
8.     اشاره به این بیت سیمین:
نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت – کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
9.     چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – دامنی زگل دارم برچه کس بیفشانم
10.                        ستاره دیده فروبست و آرمید بیا – شراب نور به رگهای شب دمید بیا
11.                        بیت شماره 9
12.                        یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم ...
13.                        اکنون که سال  1393 خورشیدی است نزدیک به پنجاه سال از سفر نگارنده به کابل برای تحصیل دانش می گذرد.

Friday, June 13, 2014

کتابها

گزیدۀ غزلیات امیر خسرو دهلوی
به کوشش محمد آصف فکرت
کابل، مؤسسۀ بیهقی، 1353ش (به مناسبت برگزاری سمینار امیر خسرو بلخی دهلوی)


مناجات و گفتار پیر هرات
به کوشش محمد آصف فکرت
کابل، انتشارات بیهقی، 1355ش.

ناظم طریق التحقیق
نوشتۀ بو اوتاس
ترجمۀ محمد آصف فکرت
کابل، انجمن تاریخ افغانستان، 1355ش. ( در مجلۀ آریانا و نیز بصورت مستقل چاپ شده)


فهرست نسخ خطی قرآنهای مترجم کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی
تألیف محمد آصف فکرت
مشهد، کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، 1363ش.


لغات زبان گفتاری هرات
تالیف محمد آصف فکرت
کابل، انتشارات بیهقی، 1355ش


مقدمه یی بر فقه شیعه
تالیف حسین مدرّسی طباطبایی
ترجمۀ محمد آصف فکرت
مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی
1368 ش

گزارش سفارت کابل
سفرنامۀ سید ابوالحسن قندهاری در 1286ق.
به کوشش محمد آصف فکرت
تهران، موقوفات دکتر محمود افشار
1368ش.


فهرست الفبایی کتب خطّی
کتابخانۀ آستان قدس رضوی
تألیف محمد آصف فکرت
مشهد، کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، 1369ش.


عین الوقایع
تاریخ افغانستان در سالهای 1207-1324ق.
نوشتۀ محمد یوسف ریاضی هروی
به کوشش محمد آصف فکرت
تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار
1369ش.

کرسی نشینان کابل
نویسنده: سید مهدی فرّخ
به کوشش (مقدمه و حواشی) محمد آصف فکرت
تهران، مؤسسۀ پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1370ش.


آکام المرجان فی ذکر مدائن مشهوره فی کل مکان
متن جغرافیایی سدۀ چهارم هجری
تألیف اسحاق بن حسین منجم
ترجمه از عربی: محمد آصف فکرت
مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، 1370ش.


عین الوقایع
 ( تاریخ ایران 1233 – 1324 )
تألیف محمد یوسف ریاضی هروی
به اهتمام محمد آصف فکرت
تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1372ش


کتابشناسی جهانی ترجمه ها و تفسیرهای چاپی قرآن مجید به شصت و پنج زبان (1515-1980م)
فراهم آوردۀ عصمت بینارق – خالد ارن
ترجمه و نگارش محمد آصف فکرت
مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1373ش.


مصنّفات شیعه
ترجمه و تلخیص الدّریعه الی تصانیف الشّیعة
تألیف شیخ آقابزرگ تهرانی
به اهتمام محمد آصف فکرت
مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، جلد اول، چاپ اول: 1372ش.
جلد دوم: 1372ش.
جلد سوم:1373ش.
جلد چهارم: 1373ش.
جلد پنجم: 1375ش.
جلد ششم: 1375ش.

افغانان (جای، فرهنگ، نژاد)
تألیف مونت ستوارت الفنستون
ترجمۀ محمد آصف فکرت
مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1375ش. مکرر چاپ شده است.


واژه نامۀ همزبانان
تالیف  محمد آصف فکرت
تهران، فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1375ش.


فارسی هروی
زبان گفتاری هرات
تالیف محمد آصف فکرت
مشهد، دانشگاه فردوسی، 1376ش.


خطّ کوفی
نگارش و خوشنویسی محمد آصف فکرت
تهران، کیان کتاب، 1377ش.


میخ اول بر تابوت استعمار
ماجرای شگفت انگیز الدرد پاتنجر در افغانستان
تالیف جورج پاتنجر
ترجمۀ محمد آصف فکرت
مشهد، مرکز خراسان شناسی
1379ش.

نکهت خاک ره یار
مجموعۀ شعر آصف فکرت
مشهد، نهضت اسلامی زنان افغانستان، 1379ش.


اخلاص عمل
ترجمه و شرح منظوم 110 کلام امام علی
استخراج، ترجمه و شرح منظوم از محمد آصف فکرت
مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1379ش




نسیم شیدایی
دفتر شعر آصف فکرت
مشهد، 1380ش.



لندی
ترانکهای مردمی پشتو
گزینش و ترجمۀ محمد آصف فکرت
مشهد، نشر هشتم
1380ش.




پیراستۀ تاریخنامۀ هرات
تالیف سیفی هروی
به کوشش محمد آصف فکرت
1381ش.


مناجات و گفتار پیر هرات
به کوشش محمد آصف فکرت
تجدید چاپ همت فرید مرادی
تهران، نشر ثالث، 1386ش.


لهجۀ بلخ و دریافت بهتر سخن مولانا
تالیف محمد آصف فکرت
تهران، انتشارات عرفان، 1392ش.

حکمت در سویس آسیا
(گزارش سفر شادروان استاد علی اصغر حکمت به  آفغانستان)
به صورت دیجیتال منتشر شده است

زیر چاپ
یادداشتهای تاریخی منشی محمد عظیم....

کتابهای نافرجام:

گزیدۀ غزلهای بیدل
تالیف: 1355ش.
شادروان استاد علی اصغر بشیر هروی بر این کتاب مقدمۀ ممتعی نوشته بودند. کتاب از طرف موسسۀ انتشارات بیهقی در کابل حروفچینی و نمونه خوانی شد ولی پس از رخدادهای سال 1357ش کار چاپ آن متوقف شد.

حکمت و اخلاق در شاهنامه
هنگامی که این مجموعه به سال 1355ش. به پایان رسیده بود شادروان دکتر خدیو جم که آن روزها در کابل وظیفه دار بود، نگارنده را مطلع ساخت که عین تألیف توسط یکی از ادبای ایران به پایان رسیده و زیر چاپ است.  علاقۀ نگارنده به دنبال کردن کار کاهش یافت و از سویی رخدادهای سال بعد باعث از میان رفتن کار که زیر تایپ بود شد.

شرح لغات دشوار اشعار جامی
این کتاب جزء وظایف نگارنده در دیپارتمنت زبان و ادبیات فارسی در اکادمی علوم افغانستان بود که در مدت دو سال تالیف شد و پیش از مهاجرت به سال 1361ش. تألیف آن به پایان رسید و به آن دیپارتمنت سپرده شد.

پشت دروازۀ هند
در شرح وقایع و جنگهای هرات در دو قرن اخیر
تألیف این کتاب به صورت وظیفۀ قراردادی نگارنده در بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی در مدت دوسال به پایان رسید. مدتی بعد خبر آغاز چاپ آن از سوی آن بنیاد به نگارنده رسید ولی بعداً کار چاپ آن متوقف شد. متاسفانه نگارنده نسخه یی از این کتاب را نیز نتوانست بدست آورد.